دوم يا سوم دبيرستان بودم که يک روز از دست سروصداهاي نامادري، در حياط را محکم بستم و براي هميشه از خانه آمدم بيرون. سه روزي را توي پارک شهر گذراندم ولي روز چهارم با خاله خانمي آشنا شدم که ميگفت به دختران بيکس وکار کمک ميکند. من را برد خانهاش، انگار خانه دختران بود و همه چيز امن امان؛ اما اين امنيت فقط براي يک هفته بود و...
همه چيز از يک جايي شروع ميشود که به آن ميگويند مشکل! اين مشکل شکلهاي متفاوتي دارد و دختراني که به خاطر آن از خانه فراري ميشوند با آن به بدترين شکل مبارزه ميکنند مسئولان ما هم از بيان آن مشکل و آمار مربوط به اين معضل فراري هستند و انگار تا حالا شيوه درمان به درستي برايش يافت نشده است!
در رابطه با اين موضوع گفتوگويي داشتيم با نائب رييس کميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي، او قايل به اين بود که بيشترين اثر را افراد از خانواده ميگيرند و عمده اين تأثيرات مربوط به شش ساله اول زندگي است، يعني دوراني که فرد هنوز وارد هيچ اجتماعي نشده است! هرچند که گفتوگوي ما با جواد آرينمنش نا تمام ماند اما او نقش جامعه را محدود ميدانست و اين در حالي است که بسياري از جامعه شناسان بر اين اعتقاد هستند که افراد بيش از اينکه تحت تأثير خانواده باشند از جامعه و دوستان تأثير ميگيرند. ما نميخواهيم بگوييم که خانواده بي اثر است، بلکه بر اين اعتقاد هستيم که عمده مشکلات از خانواده برميخيزد، اما آيا جامعه توانسته است با دختر فراري آنگونه برخورد کند که جاي خالي خانواده را پرکند! يا به عبارتي ديگر نهادهاي متولي آنقدر مفيد بودهاند که فرد بتواند با مراجعه به آنها از آسيب گرگهاي اجتماع در امان باشد!
براساس آخرين اخبار اعلام شده، سن فرار دختران در حدود 13 تا 16 سال است. اين سن يعني دختري که در سالهاي تحصيلي راهنمايي است و با جامعهاي در رابطه است به نام مدرسه که ميشود زيرمجموعه جايي به نام آموزش وپرورش.
تماسي داشتيم با مديرکل آموزش وپرورش خراسان رضوي و موضوع را در ميان گذاشتيم و زماني را براي گفتوگو هماهنگ کرديم. اين قرار براي دو روز بعد از تماس بود اما به گفته مسئول دفتر ايشان به دليل نداشتن اطلاعات توسط مديرکل، جلسه برگزار نشد. با خودمان گفتيم که خوب است جماعت روزنامهنگار هستند که به دليل موضوعات مختلف سري به مسئولان ميزنند وگرنه شايد آمار خيلي چيزهاي ديگر هم درآورده نميشد! به نظر ما ضعف بزرگي است که اين نهاد آمار دقيقي در دست ندارد، با اين وجود که آمار دختران فراري نشان از آن دارد که بيشتر آنها با مدرسه در رابطهاند و با برنامهريزي صحيح ميتوان مانع از بسياري از مشکلات اجتماعي شد. در اين حوزه نقش مربيها در مدارس ميتواند بسيار اثرگذار باشد که اميدواريم آموزش وپرورشيهاي گرامي به آن توجه داشته باشند! البته شايد هم اين مسئوليت برميگردد به بهزيستي و آموزش وپرورش در اين مورد بي مسئوليت است!
از نماينده مردم در مجلس ميخواهيم که آماري از فرار دختران به ما بدهد، اما او ميگويد که آماري در دست ندارد و نميداند! ميپرسيم خودشان نخواستهاند يا اينکه در اختيارشان نگذاشتهاند! ميگويند که نخواستهاند! ميپرسيم: چطور است که مسئولان مربوطه هم اين آمار را مخفي ميکنند! ميگويند: شايد دليل مخفي کردن اين است که بعضي چيزها را نبايد گفت چون باعث ترويج مي شوند! ميگوييم: ولي اين نگفتن به طريقي سرپوش گذاشتن است و مسئولان هم آن را نمي بينند که چارهاي بينديشند! ميگويند: در اين خصوص نهادهاي متولي مثل بهزيستي وجود دارد که نقش حمايتي دارد و در اين مواقع به مانند اورژانس وارد عمل ميشود! در رابطه با اورژانسي بودن نقش بهزيستي ميخواهيم صحبت کنيم که جلسه بعدي آقاي آرينمنش مانع ميشود، قرار را بر گفتوگويي تلفني ميگذاريم که ميسر نميشود. اما ما براين نظريم که رفتارهاي بهزيستي مثل همان رفتارهاي افراد توي اورژانس است که در بسياري از مواقع درد به درستي شناخته نميشود و دارويي نادرست به خورد بيمار داده ميشود.
در اين که مديران گرفتار هستند ترديدي نيست ولي در هرحال منکر نقش وجايگاه رسانه نبايد بود و در اين ميان شايد بد نيست که زماني هم براي رسانهها در زمان مديران يافت شود. چندين تماس هم داشتيم با خانم دکتر شکيب. اما رييس سازمان بهزيستي را هم به عنوان نهادي متولي نتوانستيم پاي گفتوگو بياوريم. همان طور که گفتيم مسئولان از ارائه آمار دوري ميکنند. لاجرم خودمان به يافت آمار پرداختيم. معاون دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي در جايي با استناد به اينکه 40 درصد دختران فراري پذيرش شده در مراکز، اختلالات عصبي و شخصيتي داشتهاند، گفته بود: استان قم با 53/21 نفر بيشترين نرخ فرار از منزل و سمنان با 14/18 نفر و تهران با 55/17 نفر در رتبه هاي بعدي فرار دختران از منزل قرار دارند. دکتر رضاييفر در اين گفتوگو با اشاره به اينکه مطالعه روي 120 دختر فراري گفته بود: 53 درصد آنها داراي پدر معتاد بوده و 47 درصد مورد آزار فيزيکي قرار گرفتهاند، افزود: همچنين 53 درصد پدران و 63 درصد مادران اين دختران بيسواد و 20 درصد هم فرزندان طلاق بودند.
وي با استناد به مطالعه ديگر سازمان بهزيستي روي 175 دختر فراري، اظهار کرده بود: نتايج اين مطالعه حاکي است که اغلب دختران مورد بررسي تحصيلات زيرديپلم و سن کمتر از 18 سال و نيمي از آنها سابقه بيش از يکبار فرار داشتند و بيش از نيمي هم فاقد هرگونه سابقه محکوميت قضائي بودهاند.
آمارهاي نيروي انتظامي هم از فرار دختران در سالهاي 80 تا 82 به طور ميانگينشان ميدهد که آنها سالانه دو هزار و 500 دختر فراري را جمع آوري کردهاند که از اين بين بيشترين آمار به ترتيب مربوط به استانهاي تهران، خراسان رضوي، فارس، گيلان، قم، اصفهان و خوزستان بوده است. معاون دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي در همان گفتوگو با استناد به اينکه بر اساس برآورد نيروي انتظامي نرخ فرار از منزل در سال 83، 10 نفر در هر 100هزار نفر است، گفته بود: استان هاي سيستان و بلوچستان با نرخ 37/0 نفر، لرستان با 97/1 نفر و ايلام با 25/2 نفر به تناسب جمعيت، کمترين نرخ فرار از منزل در کشور را داشته اند. وي با بيان اينکه دختران فراري شناسايي شده توسط نيروي انتظامي در پارکها و ساير محيطهاي شهري در صورت داشتن خانواده، ارجاع داده ميشوند، افزوده بود: اگر اين دختران مرتکب جرم شده و کمتر از 18 سال سن داشته باشد، به کانون اصلاح و تربيت يا زندان و در غير اين صورت به مراکز مداخله در بحران اجتماعي سازمان بهزيستي فرستاده مي شوند.
در رابطه با دختران فراري اولويت سازمان بهزيستي برگرداندن به خانه است. اولويت اول مراکز بهزيستي بازگرداندن اين افراد به منازلشان است که گاهي از طريق تيم سياري که کار مداخلهاي انجام ميدهند، اين اتفاق ميافتد. اما اگر نيازي به بررسي بيشتر بوده و يا با تشخيص تيم سيار، خانواده صلاحيت نگهداري دختر را نداشته باشند به مراکز مداخله در بحران سازمان بهزيستي ارجاع داده ميشوند. از طرف ديگر به گفته مسئولان نيروي انتظامي، دختران فراري در کشور يا خود معرف بوده و يا از طريق ارتباط با تيم سيار و خط تلفن ۱۲۳ با خدمات بهزيستي آشنا و جذب مراکز مداخله در بحران بهزيستي ميشوند. گروه ديگري هم از طريق سيستم قضايي انتظامي به بهزيستي ارجاع داده شده و وارد مراکز يا تيم مداخله در بحران ميشوند. در توضيح عملکرد تيمهاي مداخله در بحران ميتوان گفت: وقتي خانواده دختري صلاحيت نگهداري از فرزند را نداشته باشند توسط مددکاران اجتماعي، روانشناسان و پزشک مورد بررسي اوليه واقع ميشود که اگر نياز به نگهداري داشتهباشند حکم مربوطه از سيستم قضايي کشور دريافت ميشود. اما آيا اين تيم به درستي توانسته است کار خود را انجام دهد! بسياري از دختران فراري که بارها به خانه بازگشتهاند باز هم فرار کردهاند، در اينجا چه توضيحي وجود دارد! آيا فقط دختر مقصر بوده است! قبول داريم که بعضي از دخترها با دليل و انگيزههاي نادرست دست به فرار ميزنند اما اين را هم ديدهايم که بسياري باز هم به دليل همان بدسرپرستي قبلي دست به فرار ميزنند.
مشکلات اقتصادي، افزايش تورم، افزايش اعتياد، رشد آمار طلاق و... طي چند سال گذشته باعث شده که بزهکاري و آسيبهاي اجتماعي در جامعه افزايش پيدا کند که يکي از اين آسيبها ميتواند مربوط به فرار دختران از خانه باشد. با جمع آوري دختران فراري که در خيابانها رها هستند، مشکلي حل نميشود و اين امر تنها پاک کردن صورت مساله است؛ چون اين افراد پس از مدتي بار ديگر به خيابان باز ميگردند و با توجه به اينکه دختران فراري معلولي از علتها هستند، بايد علل زير بنايي اين موضوع شناسايي و برطرف شود. براي رفع مشکلات آنان بايد فکر اساسي انديشيده شود که اين فکر اساسي نيازمند هم فکري مسئولان و نهادهايي است که متولي اين امر هستند و امر آموزش، پرورش، تربيت و نگه داري را برعهده دارند. اميدواريم که در کنار نهادهاي مسئول، خانوادهها هم به اين فکر باشند که براي امانتهاي خدايي که در دست دارند، بهترين آينده را رقم بزنند.
نظرات شما عزیزان: