در این رابطه، این نکته مطرح است که ای کاش برای یکبار هم که شده مشخص شود که این درآمد قبل از انقلاب تا چه زمانی مایحتاج خانواده را تأمین می کند و آیا این منابع پایان پذیرند یا خیر؟ اینکه چقدر از این درآمدها طی این مدت هزینه شده و منابع قبل از انقلاب در چه اموری سرمایه گذاری شده و سود آن چقدر بوده است؟ ضمن این که هزینه های مرتبط با عملکرد افراد فعال و شناخته شده خانواده در بخش ها و امور مختلف چقدر بوده است؟
همچنین دارایی هایی که مستقیم و غیر مستقیم حاصل عملکرد خانواده بوده و مالکیت آنها باید مشخص شود تا معلوم شود که طی سه دهه قبل، کلیه درآمدها و هزینه ها و منابع و دارایی های باقی مانده و سهام شرکت های وابسته به خانواده چقدر بوده است و این منابع موجود تاچه حد مرتبط به دارایی های قبل از انقلاب بوده و تا چه حد به سرمایه گذاری ها و فعالیت ها وسمت ها و پست ها و مشغله های بعد از انقلاب مرتبط است.
از این مطالب که بگذریم برخی از افراد مطلع با خواندن این خبر به سهام یاسر هاشمی در آژانس هواپیمایی در داخل و خارج کشور و به امتیازات جانبی آن و منافع رفت و آمد رایگان از طریق شرکت مزبور به خارج از کشور اشاراتی نموده اند! که این مورد شاید یکی از دلایل تعدد سفرهای خانواده آقای هاشمی به خارج از کشور باشد.
البته محسن هاشمی فراموش کرده به سایر مشاغل یاسر هاشمی از جمله مسئولیت فعلی وی در دفتر هیئت امنای دانشگاه آزاد به نیابت برادرش مهدی هاشمی که چند سالی است با بودجه دانشگاه آزاد در لندن ساکن است اشاره کند. همچنین یاسر هاشمی یک طبقه از ساختمان مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز به همین موضوع اختصاص داده است. ضمن آنکه باید پرسید که اساساً بحث چند شغله بودن ایشان در چه حوزه ای قابل بررسی است!
از طرف دیگر در مورد اموال و دارایی های قبل از انقلاب اسلامی خانواده هاشمی سخنان متناقضی تاکنون مطرح شده است. برای مثال سیروس محمودیان در تاریخ 10 بهمن 1390 در صفحه 6 روزنامه وطن امروز، درمورد دارایی های خانواده هاشمی آورده است:
مهدی هاشمی رفسنجانی که در بحبوحه اعترافات تکاندهنده جمعی از سازماندهندگان اصلی دستگیر شده فتنه 88 مانند حمزه کرمی درباره سوءاستفاده کلانش از اموال دولتی به بهانه سرکشی به امورات دانشگاه آزاد از کشور خارج شده و در لندن! بسر میبرد و تاکنون با وجود احضار رسمی دستگاه قضایی برای فرار از پاسخگویی به اتهامات بیشمار سیاسی– اقتصادیاش از بازگشت به کشور خودداری کرده، هنگام روبهرو شدن با سوالات بیشمار درباره ثروت خاندان هاشمی و محل تامین هزینههای کلان سفرهای متعدد خارجیشان و «تشکیل مافیای نفتی» و «ماجرای غمبار استاتاویل» مدعی میشود اکبر هاشمیرفسنجانی از زمان طاغوت ملاک بوده و از قدیمالایام آنان جزو طبقات مرفه و برخوردار جامعه بودهاند. مهدی هاشمی در 12 مرداد 1384 یک روز پس از برگزاری مراسم تحلیف رئیسجمهور منتخب مردم محمود احمدینژاد و در جریان کنارهگیری تاکتیکی از مدیرعاملی سازمان بهینهسازی مصرف سوخت، در این باره با لحن منتداری خطاب به ملت ایران بیان میدارد: «ثروت خانواده ما بعد از انقلاب کاهش یافته است. ما چیزی برای پنهان کردن نداریم. پدرم قبل از انقلاب 300-200 قطعه زمین در قم داشت که الان از آن 20 قطعه مانده است».
برخلاف این ادعای غیرقابل مسموع مهدی هاشمی باید گفت اکبر هاشمیرفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم طاغوت هیچگاه دارای ثروت شخصی آنچنانی نبوده است و چنانچه ادعای مهدی رفسنجانی درباره زمینداری پدرش در دوران طاغوت صحت داشته باشد باید گفت به استناد اسناد متقن تاریخی ثروت او در سایه کمکهای دریافتی برای پیشبرد انقلاب اسلامی به دست آمده از اموال وقفی اشخاص دوستدار انقلاب اسلامی بوده است. غیر قابل انکار است که اکبر هاشمیرفسنجانی تا اواخر دهه 40 یک زندگی کاملا معمولی طلبهای داشته که برای گذران زندگی مجبور به اجاره زمین وقفی از ابوالفضل تولیت بوده است. طبیعی است چنانچه او دارای دارایی آنچنانی بوده باشد هرگز اقدام به اجاره زمین 250 متری از اشخاص دیگر نمیکرد. اکبر هاشمیرفسنجانی در صفحه 175جلد نخست کتاب دوران مبارزه درباره بیان چگونگی آشناییاش با «مصباحالتولیه» میگوید: «با ابوالفضل تولیت هم کمکم در جریان مبارزه و سربازی و روابط سیاسی که ضمن آن پیش آمد، آشنا شده بودم. یک قطعه زمین 225 یا 250 متری از زمینهای موقوفه ایشان را اجاره کردم...». به هر حال جستوجوی میدانی برای رسیدن به یک پاسخ منطقی درباره این پرسش کلیدی که یک طلبه روستایی تازهوارد به قم که حتی فاقد یک منزل مسکونی بوده و در خانه استیجاری بسر میبرده است و در دهه 40 برای گذران زندگی یک قطعه زمین 250 متری موقوفه حرم حضرت معصومه(ع) را اجاره میکند، چگونه بهطور ناگهانی در عرض چند سال صاحب 300 قطعه زمین و املاک متعددی میشود، ما را به ماجرای وقف اموال قابل توجه سیدابوالفضل تولیت یا همان مصباحالتولیه رهنمون میکند که به دلیل اهمیت موضوع و لزوم شناخت ابعاد شخصیتی رفسنجانی مفصلا به آن پرداخته میشود.
در جای دیگری از این گزارش آمده است:
اکبر هاشمیرفسنجانی در اواسط دهه 80 و در اوج هجمه اجتماعی– سیاسی به مطالب مطروحه درباره علاقه خاندان هاشمیرفسنجانی به ثروتاندوزی یا دست داشتن برخی افراد خانواده در مفاسد اقتصادی ناچار در معرفی خانواده پدری خود با ادبیات شبهخودستایی میگوید: «از اخلاقیات جالب ایشان [پدرم] این بود که معمولا زمان رسیدن هر محصولی، وقتی که به باغ یا مزرعه میرفتند، تعداد زیادی از نیازمندان روستا را میپذیرفتند و به هریک از آنها چیزی میدادند و این وضع در همه فصول سال ادامه داشت. اسم روستای ما بهرمان است، یکی از دهات قدیمی نوق از جلگههای رفسنجان. بهرمان به معنی یاقوت سرخ است. مادرم علاوه بر خانهداری در امور زندگی با پدرم همکاری داشتند. او هر چند بیسواد بود اما اطلاعات خوبی از خواص گیاهان دارویی داشت. اطلاعات و تجربیات او برای اعضای خانواده و حتی اهالی روستا سودمند بود چنانکه هنوز هم گاهی از همان تجربهها استفاده میکنیم. خانواده ما ترکیبی از 5 برادر و 4 خواهر است». اما شواهد و قرائن موجود حاکی از آن است که پدر ایشان تنها دارای یک منزل مسکونی کوچک روستایی، زمین کشاورزی و باغ کوچک پسته بوده که هزینه یومیه خانواده پرجمعیت 11 نفرهشان را از محصولات آن به سختی تامین میکرده است. طبیعی است که در مقطع یادشده تنها اربابان ظالم مناطق روستایی که جزو عمال رضاشاه پهلوی بودند دارای املاک وسیع بودند و قطع یقین میرزاعلی به هیچوجه نمیتوانسته دارای زمینهای آنچنانی باشد که بتواند در تمام فصول سال پذیرای تعداد زیادی از نیازمندان باشد. از سوی دیگر اعتراف ضمنی رفسنجانی به کمک کردن ماه بیبی به همسرش مرحوم میرزاعلی روی زمینهای کشاورزی نیز موید نظر یادشده است.
همچنین در بخش دیگری از این گزارش آمده است:
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و طبق اسناد موجود ساواک حتی پیشتر از آن نیز درباره ثروت هنگفت اکبر هاشمیرفسنجانی شایعات مختلفی بر سر زبانها بوده که او در مقاطع مختلف و متناسب با شرایط شغلیاش پاسخهای کاملا متناقضی به شایعات یادشده داده است.کاملا روشن است که در مقاطع مختلف اکبر هاشمیرفسنجانی در معرفی خانواده پدری و وضعیت مالی ایشان از 2 ادبیات کاملا متفاوت و متناقض استفاده کرده است. هاشمیرفسنجانی در اواخر دهه 50 در خاطرهای که در کتاب «انقلاب و پیروزی» به چاپ رسیده در پاسخ به شایعاتی که در جامعه درباره میزان سرمایه و باغات پسته به ارث رسیده از پدرش مطرح بوده است با قاطعیت ضمن رد همه شایعات یادشده میگوید: «اینها همهاش دروغ است. پدر من یک روحانی بود و یک کشاورزی خیلی محدود و مختصری که به زحمت زندگی خود و فرزندانش را اداره میکرد، داشت».
اگرچه لازم به اشاره است که با وجود اصرار رفسنجانی بر روحانی بودن پدر، میرزاعلی هیچگاه از منظر منصب علمی- اجتماعی روحانی محسوب نمیشود و او تنها دارای اندک سواد حوزوی بوده است که با اغماض از این عنوان اهدایی هاشمیرفسنجانی به پدرش، او در مصاحبهای که در فروردین 1360 با مجله شاهد انجام میدهد درباره وضع خانوادگی و دوران کودکیاش بیان میدارد که او و خانوادهاش جزو طبقه مستضعف هستند و حرف و حدیثهای منتشره درباره وضع مرفه خانواده وی شایعهای بیش نیست و البته کمی بعدتر با جدی شدن شایعات عجیب درباره مناسبات مالی او با برخیها! او در 7 خرداد 1360 دوباره در مصاحبه با نشریه شاهد میگوید:
«من در یک روستای دورافتاده در یکی از بخشهای رفسنجان به نام نوق که اسم آن دهستان است در 1313 متولد شدم. پدرم کشاورزی همانند خردهمالکان بود که با مقداری زمین و آب و 2 الی 3 کارگر(برزگر) یک زندگی متوسط یا کمتر از متوسط را میگذراند».
اما بعدها که اکبر هاشمیرفسنجانیبهرمانی با طرح شعار غیرآرمانی «مانور تجمل» در خطبه نماز جمعه سنگ بنای مدیریت اشرافی را در کشور بنیان مینهد بنا به دلایل بسیار روشنی در گفتاری کاملا متناقض با خاطرات پیشینش اصرار عجیبی میکند تا به همه بقبولاند در گذشتهای نهچندان دور خانواده پدری ایشان از وضع مالی بسیار خوبی برخوردار بوده و در واقع جزو ملاکان بزرگ و زمینداران منطقه رفسنجان محسوب میشدند و حتی در دوران پیش از انقلاب اسلامی در منزل شخصی او 2 مستخدم! همزمان مشغول انجام کارهای روزانه منزل بوده است. چنانچه داشتن 2 مستخدم برای انجام کارهای منزل هاشمی صحت داشته باشد باید گفت با وجود اینکه فی نفسه داشتن مستخدم در منزل امر قبیحی نیست اما در شرایطی که خانوادههای اغلب زندانیان سیاسی دوران ستمشاهی در بدترین شرایط معیشتی– اقتصادی بسر میبردند و گاه با کمک مالی دیگران، سهم مبارک امام و حتی صدقه افراد خیر گذران امور میکردند بهطور طبیعی کمکرسانی به خانوادههای زندانیان از سوی رهبران نهضت به عنوان یک تکلیف انقلابی از نان شب هم واجبتر بوده و اساسا استخدام 2 مستخدم برای انجام امور عادی یک خانواده معمولی انقلابی در آن شرایط از جمله تعارضات موجود در زندگی اکبر رفسنجانی محسوب میشود که در صورت صحت داشتن آن ضرورت بازخوانی منش سیاسی رفسنجانی را دوچندان مینماید.
نظرات شما عزیزان: